یسنایسنا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

فرشته آسمونی من

عروسی علی

این بار برای اولین بار بود که یسنا برای یه مراسم خاص برنامه ریزی می کرد و هر روز لحظه شماری میکرد تا عروسی علی بشه و لباس عروس بپوشه و موهاشو فرفری کنه..... خیلی ذوق داشت که تو این مراسم باشه و روز موعود برای یسنا خانوم فرا رسید و من لباس عروسشو تنش کردم موهاشو فرفری کردم خیلی خوب و شیک یه ساعت زیر دستم نشست تا موهاش فرفری شد   ...
30 تير 1393

روزمره های یسنا

یه ماهی که یسنا جون دیگه مهد کودک نمیره اما به جاش کلاس زبان میره و کلاس باله...  الان یسنا خودش می خواد خاطراتشو بگه تا من بنوییم این نوشته های پایین از زبان دختر نازمه: قبلا ماشین نداشتیم پیاده می رفتیم بعد دیگه یه ماشین خریدیم باهاش سوار شدیم هر روز می رفتیم همه جا اینقدر حال میداد که خونمون رفتیم کارتون حیوونا دیدم بعد خندیدم بعد خونه عاطی جون رفتیم کلی بازی کردیم خدا حافظی کردیم رفتیم.... تو این مدت من باید هفته ای یه بار به مدت دو روز می رفتم تهران کلاس و این برای اولین بار بود که دخترم از من دور شد و شبا خونه عاطی  جون می موند خلاصه منم  از این دو تا امتحان طراحی نظام و مرحله دوم راحت شدم و دوباره همه وقتمو می...
27 تير 1393

کلاس فلوت

از اونجایی که از وقتی شما گل دخترم به زندگی مامان و بابا قدم گذاشتی همه فکر ما شده تو و آینده ات همه کار می کنیم و از همه چی می گذریم تا بهترین ها برای تو باشه چون تو لایق بهترینها هستی نازنینم... بعد از کلی تحقیق و جستجو یه کلاس موسیقی خوب پیدا کردم که تو رو برای دوره های موسیقی عرف ثبت نام کنم به نام آموزشگاه موسیقی بتهون یه کلاس هشت نفره که با فلوت شروع می کنن و بعد از استعداد یابی و علاقه مندی ساز اصلی رو انتخاب می کنن تو که خیلی مشتاقی برای کلاس و مربی تون هم که اسمش خانم باباییه رو خیلی دوست داری از خاطرات مهم این دوره کلاست اینه که تا مدتی که تو کلاس داری من تو آموزشگاه میشینم صدای همه بچه ها میاد غیر از تو جلسه دوم بود که...
12 تير 1393
1